افتادن ناف
صبح روز ششم كه بلند شدي شير بخوري كه از خوش حادثه خيلي هم سر حال بودي و مي خنديدي وقتي خواستم ماي بيبيتو عوض كنم ديدم كه نافت افتاده ، خيلي خوشحال شدم كه بدون دردسر اين اتفاق افتاد ، اولين كسي كه فهميد مادرجون بود و بعدشم عمه اشرف كه تا 10 روز پيشمون مونده بود و كلي هم زحمت كشيد . اينم عكست با عمه اشرف قابل ذكر است كه عمه زينت و زن دايي فاطي هم پيشمون موندن البته نه 10 روز ( يه كم كمتر ) اينم عكاشون دختر قشنگتر از گلم خيلي دوست دارم ...